ثمره عشق *من و همسر **ابولفضل کوچولو **ثمره عشق *من و همسر **ابولفضل کوچولو **، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه سن داره

** کودک من **

تبریک روز مادر و روز زن ....

  دوستای گلم روز مادر و روز زن بر همه ی شما مبارک امیدوارم همه ی ما که نی نی میخوام ...طعم مادر بودن رو بچشیم     مادر بودن سخت ترین و پرمشقت ترین کار دنیا است که تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند اندکی عشق است، مادرم تو را عاشقانه دوست دارم و با تمام وجودم به تو عشق می ورزم   وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرام...
23 ارديبهشت 1391

تصمیم..

سلام    بازم اومدم عزیزم ....خوبی ؟ ...اومدم بهت بگم که امروز نشسته بودم با خودم فکر کردم که دیگه قالب وبلاگت تکراری شده تصمیم گرفتم  عوضش کنم ...این شد که اومدم و قالب وبلاگت رو عوض کردم البته چند تا از دوستای نی نی وبلاگی گفته بودن ولی تا الان نشده بود ...عزیزم ...خوشت میاد از قالب وبلاگت جیگرم ..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر خوشت نیومده بگو برات عوضش کنمااااااا....... در هر صورت فسقلی من / امیدوارم که خوشت اومده باشه ...نی نی من توی روز .انقدر بهت فکر میکنم که نگوووو  یه امروز ظهر نت مامانی قطع شده بود انگار ارتباطم باهات قطع شده بود بدجور دلتنگ تو و نی نی وبلاگ شدم به بابایی گفتم او...
13 ارديبهشت 1391

عزیزم اومدم البته بعد از چند روز تاخیر.....

سلام دلبندم           نی نی نیومده ی مـــــــن بالاخره اومدم اونم  بعد از چند روز تاخیر ...آخه گفته بودم که هم مامان جون ...(مامان بابا ) روضه داشت هم از ٤ شنبه مامان جون اینا (مامان مامان ) اومدن بابایی هم روز قبل رفته بود خرید   البته مامان جون اینا با دایی و خاله اومدن  ....جات خیلی خیلی خالی بود اگر بدونی چقدر خوش گذشت ....ساعت ١١ صبح روز  ٤ شنبه  رسیدن از صبح توی آشپزخونه بودم   و  ناهار مرغ پر درست کردم و سوپ و سالادو  و ژله و خلاصه بعد از ناهار هم  چون خسته بودن خوابیدن ...ولی دوتا فسقلی ها نخوابیدن که.... فقط...
11 ارديبهشت 1391

اطلاعیه ...

سلام کوچولوی من عزیزم بازم کم تونستم بیام پیشت عزیزم ... منو ببخش آخه یهو کار مار پیش میاد واسه همین کم  تونستم ..آخه مامانی (مامان بابا ) گفتم که روضه داره ٥ روز  و من ظهر ها میرم اونجا تا شبم  هستم واسه این وقت نمیکنم بیام پیشت آخر این هفته هم که مامان جون (مامان مامان ) اینا  دارن میان و بازم کمتر میتونم بیام آخه خیلی کار دارم قول میدم کارام تموم شد و بیام پیشت و برات  بنویسم  که چی کارا کردم ..اومدم بهت بگم که من تا شنبه نمیتونم بیام برات چیزی بنویسم و منو  ببخش که کمتر میام  ولی میام بهت سر میزنم عزیزم حتما حتما هر روز میام بهت سر میزنم ...    &nb...
4 ارديبهشت 1391
1